پارت شصت و سوم

زمان ارسال : ۹۵ روز پیش

با صدای کوبیدن به در، از هم جدا شدند. تانیا مضطرب شده بود و این نگرانی را در آرسین نیز حس کرد.

_برو تو راهرو، اتاق سمت چپ!

نمی‌دانست چرا میل به همکاری با او را دارد؛ اما در آن لحظه، حس می‌کرد محافظت از او، تنها کار درستی است که باید انج ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید